تقابل ایران و اسرائیل؛ تحلیلی از ابعاد جنگ و پیامدهای آن

متن کامل سخنرانی حجت‌الاسلام‌والمسلمین سید علیرضا صدر حسینی، ایرادشده در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ درباره‌ی مسائل جاری کشور و جنگ اخیر ایران و رژیم غاصب اسرائیل، به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

چند دقیقه‌ای درباره مسائل اخیر و شرایط جدیدی که پیش آمده صحبت کنیم. موضوع حمله اسرائیل، چطور رخ داده، اهدافش چه بوده و به کجا خواهد رسید، سؤال مهمی است. بعد از ماجرای سوریه، اسرائیل توانست به طرز غیرمنتظره‌ای این پرونده را ببندد و بعث اسد را که تنها مانع جدی‌اش در کشورهای عربی بود، از سر راه بردارد و همه زیرساخت‌هایش را نابود کند. همین باعث شد برای اسرائیل یک پیروزی بزرگ رقم بخورد، حتی چیزی که خودش هم انتظارش را نداشت. با این وضعیت، حزب‌الله هم ضربه جدی خورد و فرماندهان و عقبه‌اش دچار مشکل شدند و اسرائیل خود را قدرت مطلق منطقه دید. پیش‌بینی می‌شد که با توجه به چنین رویدادهایی، اسرائیل جسارت پیدا کند و خودش را آماده ببیند تا یک ضربه کاری به ایران، به عنوان پشتوانه اصلی این جریان‌ها، وارد کند.

در این میان، مانعی جدی هم وجود نداشت. قدرتمندی نظامی اسرائیل و پشتیبانی پنهان آمریکا هم مؤثر بود، اما در دوره بایدن حمایت کامل از اسرائیل نشد. بایدن حاضر نشد کمک‌های لازم را بدهد و بدون آن حمایت هم امکان حمله مهیا نبود. اما با آمدن ترامپ، ابتدا خوشحالی‌هایی مطرح شد ولی بعد ترامپ با شعار خاتمه جنگ‌ها و تأکید بر تمرکز بر اقتصاد آمریکا فضای متفاوتی ساخت. او حتی مذاکره با ایران را مطرح کرد و گفته بود به اسرائیل اجازه اقدام نخواهد داد. این فضای رسانه‌ای طوری جا افتاد که حداقل به زودی اتفاقی رخ نخواهد داد، اما برعکس شد و مشخص شد در پشت صحنه، همه برنامه‌ریزی‌ها برای این اقدام از مدتها قبل صورت گرفته و ظاهر را به شکل دیگری نشان دادند.

هدف اسرائیل کاملاً روشن بود: اعلام کردند که فقط به دنبال یک عملیات سریع نظامی نیستند بلکه می‌خواهند همه زمینه‌های بالفعل و بالقوه‌ای که ایران ممکن است در آینده به واسطه آن تهدیدی برای اسرائیل باشد را از بین ببرند؛ نه فقط موضوع هسته‌ای، بلکه همه زیرساخت‌هایی که حتی یک روز می‌توانند مشکل‌ساز بشوند. این بار دقیقاً همان راهبردی که در سوریه و مقابل حزب‌الله داشتند را تکرار کردند: غافلگیری و نابودی کامل زمینه‌های تهدید. الان توافقی جدی میان آمریکا و اسرائیل شکل گرفته که این جنگ تا پایان از بین بردن همه ظرفیت‌های ایران ادامه پیدا کند، نه یک نبرد کوتاه‌مدت.

اینجا ایران چه راهی دارد؟ یا باید تلاش کند پشت پرده نگرانی‌های غرب را مرتفع کند و به آنها ثابت کند که تهدیدی در آینده نخواهد بود، که این اساساً نشدنی است، چون مسئله فقط هسته‌ای نیست و وارد مرحله‌ای شده‌ایم که هدف نابودی کامل همه زمینه‌های تهدید ایران است؛ طبیعتاً هیچ راهی جز مقاومت جدی باقی نمی‌ماند. همان‌طور که رهبر معظم انقلاب بارها تأکید داشتند—و حالا هم این موضع رسمی است—ایران به شدت تلاش کرده وارد جنگ نشود، حتی وقتی عده‌ای فضاسازی می‌کردند یا عملکرد رهبر انقلاب را به محافظه‌کاری تفسیر می‌کردند. اما الان شرایط به جایی رسیده که اجباراً وارد صحنه جنگی شده‌ایم که راه برگشتی ندارد تا جایی که طرف مقابل ناامید شود و بفهمد توان از بین بردن تهدید وجود ندارد.

فرایند مقابله باید شدیدترین شکل را بگیرد، چون طرف مقابل با همه برنامه‌ریزی‌های دقیقی که کرده و با همه امکانات و پشتوانه آمریکا و اروپا، آمده تا تهدید چند ده ساله را به زعم خود از بین ببرد و ما هم هیچ راهی جز ایستادگی در برابرش نداریم. حالا نتیجه با خداست، اما طبق وعده الهی که «ان الله ینصرکم»، ما باید پای این مسیر بایستیم، هرچند امکانات دشمن بسیار بالاست. اما نمونه‌هایی مثل مقاومت غزه نشان می‌دهند وقتی اراده الهی و مقاومت مردم پشت صحنه باشد، حتی قوی‌ترین ارتش دنیا مقابل یک گروه کوچک نتوانست موفق بشود. وعده الهی واقعیت پیدا می‌کند و نمونه‌اش همین مقاومت عجیب در غزه بود که همه فکر می‌کردند نابودی‌اش امری ساده است، اما هنوز ادامه پیدا کرده است.

از طرف دیگر، نقطه قوت امروز ایران، سرمایه اجتماعی و اتحاد داخلی است. پذیرش مذاکرات قبلی و رفتار ایران باعث شد حتی قشر خاکستری جامعه و آنهایی که منتقد بودند، حالا بفهمند ایران به دنبال جنگ نبود و فقط ناچار شد دفاع کند. این حمایت و مقبولیت عمومی، برگ برنده ایران است؛ چون کمک خارجی ای وجود ندارد و همه پشتوانه‌ها داخلی و معنوی‌اند و این هم نتیجه تدبیر و مدیریت رهبر انقلاب بود که اجازه مذاکرات را دادند و حالا پشتوانه اجتماعی برای نظام ایجاد شده است.

در بخش دیگر، صحنه جنگ امروز سه مرحله دارد: اول زدن مراکز و پایگاه‌های نظامی و فرماندهان، دوم حمله به زیرساخت‌های حیاتی مثل نیروگاه‌ها و مراکز اقتصادی تا فلج شدن زندگی اجتماعی و وارد شدن به فشارهای روزافزون بر زندگی مردم، و فاز سوم که هنوز وارد آن نشده‌ایم، هدف قرار دادن مراکز سیاسی و رهبران است. ایران همواره از ورود به فازهای تخریبی خودداری می‌کرده، اما وقتی دشمن وارد مرحله دوم شده (مثل حمله به پارس جنوبی)، ایران هم چاره‌ای جز پاسخگویی ندارد. در فاز اول، ایران عملکرد خوبی داشته و ثابت کرده دشمن قادر به نابودی توان نظامی‌اش نیست.

هر دو طرف نقاط قوت و ضعف خود را دارند. مثلاً، برای ایران با وسعت جغرافیایی و شهرهای پراکنده، دفاع از همه مراکز سخت‌تر است، اما حمله به طرف مقابل که کشوری کوچک با جمعیت متراکم است، آسان‌تر است. این صحنه دائماً در حال تغییر و تشدید است. این جنگ ادامه دارد و هر روز سخت‌تر می‌شود و باید آماده شرایط سخت‌تر بود.

پیمایش به بالا