در این نشست که پنجشنبه ۹ آبان با موضوع “ارتباط با امریکا” برگزار شد دکتر صفار هرندی به بیان سابقه قطع رابطه ایران و امریکا پرداخته و گفت: می توان گفت در ابتدای انقلاب تمامی گروه ها با قطع رابطه ایران و امریکا موافق بودند به گونه ای که حتی در آن زمان نهضت آزادی بیانیه داده و از قطع رابطه با امریکا استقبال کرد و بطور کلی می شود گفت نیروهای انقلابی در آن زمان و در آن شرایط همگی از قطع رابطه استقبال می کردند. اما آیا بعد از آن واقعه همه همین نگاه را ادامه دادند؟ خیر. حتی حضرت امام در یکی از جلساتشان فرمودند ما در دنیا تنها با دو رژیم هیچگاه رابطه نخواهیم داشت چرا که آنها را به رسمیت نمی شناسیم و آن دو رژیم یکی اسرائیل بود و دیگری رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی. بعد فرمودند حتی امریکا هم اگر آدم شود ما با او رابطه خواهیم داشت. بنابر این گرچه در عالم واقعیات این فرض خیلی دور از واقع است که امریکا آدم شود و از رفتار استکباری اش دست بردارد اما از لحاظ تئوری اعتقاد ما این است که حتی اگر او هم دست از خوی استکباری اش بردارد با او هم می شود رابطه داشت بنابر این مشکل از ما نیست مشکل از امریکاست که آدم شدنی نیست.
خباثت امریکا، خباثتی فراتر از حد معمول
این عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام سپس به بیان گوشه ای از خباثتهای امریکایی ها پرداخته و افزود: از جمله چیزهایی که رژیم شاه از امریکا خریداری کرده بود موشک تاو بود که قدرت زیادی هم در مقابله با دشمن داشت. اما زمانی که انقلاب شد امریکایی ها موشک ها را به ما ندادند. حالا نامردی امریکاییها اینجاست که نه تنها این موشک ها را که پولش را هم گرفته بودند به ایران ندادند بلکه آنها را در انبارهایشان نگه داشتند و از ایران پول نگه داری این موشکها در انبار را هم می گرفتند. یعنی از همان پولهایی که از ایران بلوکه کرده بودند بعنوان اینکه موشک های ایران انبارهای ما را اشغال کرده است بر می داشتند. اینها مسائلی است که متاسفانه کمتر برای مردم گفته ایم که ظلم امریکایی معنایش یک چیزی فراتر از ظلمهای معمولی است و یک وقاحت ویژه ای در ظلم کردن امریکاییها هست. علی ایحال ما نیاز داشتیم به این موشکها و آنها هم نمی دادند. تا اینکه جوانمردهایی مثل شهید تهرانی مقدم شروع به تلاش برای ساخت این موشکها کردند و خیلی هم مشکل بود چرا که وقتی بازش کردند چندصد قطعه داشت این موشکها که باید همه اش ساخته می شد. به هر حال بعد از مدتی که این کار به نتیجه رسید خبر به امریکاییها رسید آنوقت از طرف امریکاییها پیغام رسید که شما موشک تاو می خواستید ما حاضریم در اختیارتان بگذاریم. قضایایی مثل مک فارلین از این جنس است. که امریکاییها هر گاه میدیدند ما توانایی پیدا کرده ایم که تحریم را دور بزنیم یا توانایی ساخت چیزی را پیداکرده ایم برای اینکه این توانایی را به هم بزنند و مختل کنند سریع با واسطه هایی آنچه را نیاز داشتیم و در پی تولیدش بودیم در اختیارمان می گذاشتند. الان هم دقیقا همینطور است. به محض به دست آوردند یک توانایی پیغام می فرستند که ما حاضریم در اختیارتان بگذاریم. آنوقت در داخل تفرقه می شود و مسئولین به هم میریزند که آقا چرا اینهمه سختی به خودمان بدهیم امریکا حاضر است ارزانتر و بدون دردسر فلان محصول یا فناوری را در اختیار ما بگذارد چه نیازی است خودمان سختی ساخت و تولیدش را متحمل شویم.
گذر زمان و دشمنی روز افزون امریکاییها با ایران
دکتر صفار هرندی در ادامه با بیان این واقعیت که هرچه زمان به جلو رفت خصومت بین ما و امریکاییها در برهه های مختلف تشدید شد تصریح کرد: به هر حال در طول جنگ با اینکه تلاشهایی برای ایجاد ارتباط با امریکا صورت گرفت اما هرچه جنگ پیش رفت خصومت بین ما و امریکاییها بیشتر شد تا پایان جنگ که دیگر اوج این خصومت بود و امریکاییها عملا وارد میدان جنگ شدند و اقداماتی در خلیج فارس علیه ایران کردند که یک نمونه اش زدن هواپیمای مسافربری ما بود و نمونه های فراوان دیگری هم دارد که از آن عبور می کنیم.
جنگ که تمام شد دوران تازه ای آغاز شد که اصطلاحا به دوره سازندگی معروف شد. رهنمود اولی اش را خود امام دادند که وارد فصل جدیدی شوید و شروع به سازندگی کنید. در این دوره دولتمردان ما به این نتیجه رسیدند که برای سازندگی نیاز است که سرمایه عظیمی را وارد کشور کنیم که بتوانیم سازنگی داشته باشیم. این ثروت را هم از هر ناحیه ای بخواهیم وارد کنیم بالاخره از زیر بلیط امریکا می گذرد بنابر این باید به این سمت برویم که خصومت با امریکا را کنار بگذاریم. و آن مقالهی مذاکره مستقیم که توسط آقای مهاجرانی نوشته شد نیز در همین راستا بود. البته در آن زمان بسیاری از انقلابیون و از جمله نیروهای اصطلاحا چپ به او توپیدند و علیه او مطلب نوشتند که از قضا تند ترین هایشان همان نیروهای چپ بودند که الان تبدیل شده اند به اصلاح طلب و بیش از همه به دنبال رابطه با امریکا هستند. جالب این است که در همان زمان رهبر معظم انقلاب در اوج حملات علیه مهاجرانی از او دلجویی کردند و با او ملاطفت کردند. و باید دانست بسیاری از مسائل را تاریخ و مرور زمان روشن می کند، از جمله نفاقهایی که در دلهاست و یا نقاط ضعفی که انسانها دارند اما در شرایط عادی خودش را نشان نمی دهد.
ایشان با ذکر این نکته که در دهه شصت گفتمان غالب در کشور منازعه با امریکا بود اما در دهه هفتاد نگاه های متفاوتی بروز کرد افزود: در این دوره به اسم اینکه مقتضی دوره پس از جنگ با زمان جنگ فرق دارد عده ای به این سمت رفتند که قبح برخی چیزها شکسته شود که از جمله قبح ارتباط و گفتگو با امریکا بود. در طول این سالها از سوی این عده همیشه تلاش برای به اصطلاح خودشان کم کردن خصومت با امریکا و رفع سوء تفاهم ها و امثال اینها وجود داشت و در این زمینه حرکتهایی هم انجام شد که به زعم خودشان برخی از سخت گیری های امریکا و تحریمهای او را کم کنند اما به عکس نه تنها امریکا در مقابل این تلاشها قدمی بر نداشت بلکه مرتب به خصومت و دشمنی اش افزوده شد. چرا که تلقی اش این بوده که این تلاش از موضع ضعف است و به دلیل نیازمندی ما به امریکاست و به همین دلیل هم خصومتشان بیشتر شد و هم جریتر شدند و شروط بیشتری در زمینه های مختلف برای ایران گذاشتند.
نگاه جریانهای مختلف داخلی پیرامون مسئله ارتباط با امریکا
در طول این سالها کسانی که به دنبال مذاکره با امریکا بوده اند از حیث منطق و استدلال به چند دسته تقسیم می شوند. گروهی از آنها معتقدند و می گویند قبول که امریکا خیلی بد است و مستکبر است و جنایتکار است اما ما زورمان به او نمی رسد بنابر این چاره ای جز مذاکره نداریم. این نگاه بیشتر مربوط به طرفداران نهضت آزادی و جناب مهندس بازرگان بود و البته بعدها کسان دیگری هم به این نگاه متمایل شدند. گروهی دیگر کسانی بودند که برخاسته از انقلاب بودند و در دوران مبارزات و اول انقلاب با حضرت امام همراه بودند اما پس از انتخاب آیت الله خامنه ای بعنوان رهبر انقلاب پذیرش ولایت ایشان برایشان مشکل بود و به مرور با نظام و رهبری زاویه پیدا کردند. دسته ای هم بودند که می گفتند اساسا دشمنی و خصومت ما با امریکا به دلیل آن نگاه چپ و خصومت بین بلوک شرق و غرب بوده است و الان هم که شوروی از بین رفته است و فقط امریکا مانده است که ابرقدرت دنیاست بنابر این دیگر جایی برای خصومت نیست. اما استدلالی که اکثر اصلاح طلبان آن را مطرح می کنند این است که می گویند امریکا هرچه که بوده است بوده اما الان به عنوان یک واقعیت در جهان است و شما برای زندگی کردن به مشکل خورده اید و هرجا میخواهید رابطه ای برقرار کنید رابطه شما مختل می شود. علتش هم این است که ما یک پدیده متفاوت شده ایم. تعبیری دارند تحت عنوان نرمالیزاسیون یعنی اینکه ما هم باید مثل بقیه باشیم و طبق مناسبات موجود در دنیا عمل کنیم. این مسئله ای است که دو سه سال اخیر مشغول تئوری پردازی برای آن هستند. بعنوان مثال می گویند وقتی شما رابطه تان را با امریکا قطع کردید آنوقت با هر کشور دیگری میخواهید ارتباط برقرار کنید آنها می گویند شما اول بروید مشکلتان را با امریکا حل کنید تا ارتباط با شما برای ما مایه دردسر نشود. این چیزی که الان تحت عنوان fatf مطرح است از همین دست است. با اینکه قبول دارند که fatf زیر نظر امریکایی هاست. مدیر این سازمان هم معاون خزانه داری امریکاست جایی که همهی بزنگاه ها را که ما میتوانستیم تحریم را دور بزنیم شناسایی کرده است و تمام راههای ما برای دور زدن تحریم را مختل کرده و از بین برده است حالا شما میخواهید با دست خودتان این چهار پنج جایی را هم که برایتان مانده است اطلاعاتش را به او بدهید؟ وقتی می پرسیم این چه حماقتی است که باید ما مرتکب شویم؟ می گویند این حرف شماست وگرنه این fatf سازمانی است که بین المللی است و همه دنیا هم دارند با آن کار می کنند چرا ما باید با دیگران تفاوت داشته باشیم؟ بیاییم نرمال باشیم و مثل همهی دنیا باشیم.
امریکا از نظر اقتصادی به مراتب از دهه های گذشته ضعیف تر شده است
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه با طرح این پرسش که آیا واقعا امریکا آن ابرقدرتی است که از نگاه طرفداران رابطه با او هیچکس نمیتواند با او مقابله کند و رقیب و جلوداری ندارد؟ تصریح کرد: وقتی کارنامه سی چهل سال اخیر را بررسی می کنیم میبینیم که این حرف نادرست است، علاوه بر اینکه در موضوعات مختلف امریکا در این چند دهه ضعیف تر شده است. بعنوان مثال در زمینه اقتصاد وقتی به چهل سال قبل بر می گردیم و مدارک صندوق ارضی امریکا را می بینیم میزان بدهی های امریکا رقمی ناچیز در حد هشتصد میلیارد دلار است در حالی که تولید ناخالص امریکا رقمی در حدود هفت هشت هزار میلیارد دلار است و در واقع امریکا یک دهم تولید ناخالصش بدهی داشته است. در حالی که امروز بدهی های امریکا از تولید ناخالصش بیشتر شده است. یعنی از ده برابر هم بیشتر بنابر این امریکا از نظر اقتصادی به مراتب از دهه های گذشته ضعیف تر شده است. البته اینها مسائلی نیست که ما بگوییم بلکه مسئله ضعیف شدن امریکا از نظر اقتصادی را در صحبتهای دولتمردان و مسئولین امریکایی با تفصیل بیشتر و بصورت کاملا شفاف می شود دید. از جمله در مناظرات انتخاباتی بین ترامپ و کلینتون بخشهایی از این افشاگری ها را دیدید. یا به عنوان مثال سردبیر روزنامه هافینگتن پست کتابی نوشت که حدود دو سال قبل در ایران ترجمه شد به نامه “امریکای جهان سومی”. امریکایی که خود را فخر جهان اول می داند در حال رفتن به سوی جهان سومی شدن است. این عنوان کتاب مستند به کدها و واقعیات زندگی در امریکا است که نویسنده در کتاب به صورت مصداقی به توضیح و تعریف آنها پرداخته است.
تعداد صدقه خورهای امریکا که برای غذا و امکانات دیگر تحت پوشش بنگاههای خیریه قرار دارند در طول همین ده سال اخیر دو برابر شده است. یعنی از ۲۶ میلیون نفر به بیش از ۵۰ میلیون نفر رسیده است.
نکتهی دوم زمینهی سیاسی است. یک زمانی بود که در دنیا امریکا وقتی اراده می کرد هر که را که میخواست در راه رسیدن به هدفش به خط می کرد. اما الان در بسیاری از زمینه ها امریکا خواسته ای را مطرح می کند عده ای در مقابلش می ایستند و با او مخالفت می کنند. در خیلی از مجامع جهانی امریکا موفق نمی شود خواست خود را پیش ببرد.
عربستان سعودی، نمونه ی کشوری که بیشترین ارتباط را با امریکا دارد
دکتر صفار هرندی با بیان جایگاه و سابقه امریکا در دنیا از لحاظ نظامی به افول قابل توجه این جایگاه اشاره کرده و افزود: نکته سوم به لحاظ نظامی است. زمانی بود که کافی بود امریکا صرفا ادبیات تندی را نسبت به یک کشور به کار بگیرد و همین کافی بود تا آن کشور جا بزند و به خواست امریکا تن بدهد. اما امروز امریکا رسما تهدید می کند، ناو هواپیما بر می آورد، هلی کوپتر می آورد و خلاصه هر کاری از دستش بر می آید می کند اما یک کشور به اصطلاح خودشان جهان سومی در مقابلش می ایستد و میگوید اگر قلدری کنی می زنم و واقعا هم می زند. همین اتفاقی که برای خود ما افتاد. جالب این است که امریکا اعلام کرده بود که اگر در این منطقه از جانب یکی از متحدان ایران هم علیه یکی از متحدان ما حرکتی انجام بگیرد و صدمه ای وارد آید ما علیه ایران وارد عمل خواهیم شد، اما حالا ببینید که نه متحد ایران بلکه خود ایران و آنهم نه متحد امریکا بلکه پهباد فوق العاده مدرن خود امریکاییها را زده است و آنها را تحقیر کرده است اما امریکا مینشیند چرتکه می اندازد میبیند مصلحت نیست با ایران برخورد کند. پس این امریکا دیگر آن امریکا نیست عوض شده است. آیا این امریکا که هزار میلیارد بیش از تولید ناخالصش بدهی دارد و رسما هم می گوید کسانی که در منطقه چشم دوخته اند که ما به لحاظ امنیتی از آنها محافظت کنیم باید پولش را بدهند آیا این امریکا می تواند به کسی خیری برساند؟ این عربستانی که مثل موم در دست امریکا بوده است و همیشه دستورات آنها را اطاعت کرده است باز توی سرش می زنند و می گویند تو هیچی نداری و تنها دارایی ات پولهایت است. بعد هم وقتی عربستان می گوید ما الان در موقعیتی هستیم که می توانیم ایران را سر جایش بنشانیم و چنین و چنان می کنیم خود آمریکایی ها این حرف ژنرال پاول است که هم وزیر دفاع بوده است در امریکا و هم وزیر امور خارجه، به سعودی ها می گوید ساکت شوید و یک وقت مبادا با ایرانی ها سرشاخ شوید ما نگران این هستیم که اگر بین شما و ایران جنگی در بگیرد در همان ساعات اولیه جنگ، ایران چنان زیرساختهای عربستان را نابود کند به صورت سمبلیک می گوید ما نگران این هستیم که شما حتی یک تلفن سالم هم پیدا نکنید که به ما زنگ بزنید که برای کمک به شما بیاییم. آنها که می گویند ما اشتباه کردیم این راه عزت و اقتدار را رفتیم و زیر بار سلطه امریکایی ها نرفتیم لابد پیشنهادشان این است که ما مثل عربستان برخورد می کردیم که امروز امریکا به ما بگوید اگر میخواهید امنیتتان را تامین کنیم باید همهی داراییهایتان را بدهید تا من تضمین کنم کشورهای دیگر به شما حمله نکنند و آسیب نرسانند. در حالی که شما امروز در نهایت امنیت هستید و حتی به کشورهای اطراف خود هم تامین می دهید. این تعبیر یکی از فرماندهان شجاع ماست که امروز مقابله با زیاده خواهیهای امریکا انحصار در ایران ندارد چرا که ما فرمول مقاومت و ایستادگی در مقابل امریکا را به دیگران هم یاد دادیم. و این فرمول اعم از فرمول سخت افزاری و نرم افزاری است. لذا میبینید آن کشوری که تا دیروز عزا گرفته بود که اگر او را بزنند چیزی ندارد که پاسخ دهد الان بلند می شود می رود آرامکو را در عربستان می زند.
ایشان سپس به ذکر نقل قولی از سردار حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران پرداخته و گفتند: سردار حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه می گفت معادله ای که به نفع ما شکل گرفته است این است که ما یک پهباد درست می کنیم با قیمت ۲۵ هزار دلار و این پهباد هشتصد یا نهصد کیلومتر پرواز می کند و عملیاتش را انجام می دهد و بر می گردد. اما آنها اگر بخواهند پهباد ما را بزنند سیستمی دارند به نام پاتریود که الان در عربستان آورده اند و این هر موشکی که برای زدن پهباد شلیک می کند ۵ میلیون دلار قیمت دارد. یعنی پهباد ۲۵ هزار دلاری را با موشک ۵ میلیون دلاری می زنند و البته پهباد را هم با همان موشک اولی نمی زنند، بلکه معمولا دو سه موشک باید شلیک کنند. اگر سه موشک شلیک کنند میشود ۱۵ میلیون دلار برای یک پهباد ۲۵ هزاردلاری. بنابر این ورق آن جنگ پیشین برگشته است و داستان فرق کرده است. ما پیش از این تلاشمان در جهت بازدارندگی بود که به قدرتی برسیم که کسی دیگر نتواند به ما آسیب برساند در حالی که الان جمهوری اسلامی به جایگاهی از اقتدار و امنیت رسیده است که سیاست امریکا این شده است که می گویند ما در مقابل ایران سیاست بازدارندگی را باید در پیش بگیریم. ببینید چقدر معادله تفاوت پیدا کرده است.
در پایان این جلسه طلاب و فضلای موسسه پرسشهای خود در زمینه های مختلف را بیان نموده و آقای دکتر صفارهرندی نیز به بیان پاسخ به سوالات پرداختند.