جلسه عمومی مدیر محترم موسسه عالی فقه و علوم اسلامی با طلاب محترم (بصورت مجازی)

پنجمین جلسه از سلسله جلسات ریاست موسسه با طلاب در سال تحصیلی جدید در تاریخ ۹۹/۱۰/۰۱ برگزار گردید.

این جلسات بصورت ماهیانه و پیرامون مسائل جاری موسسه و اتفاقات سیاسی اجتماعی است که با صحبت های حجت الاسلام وامسلمین صدر حسینی ریاست محترم موسسه عالی فقه و علوم اسلامی بصورت مجازی آغاز و در پایان آن نیز به سوالات طلاب پاسخ داده می شود.

این جلسات به خاطر رعایت دستورالعمل های بهداشتی بصورت آنلاین و مجازی برگزار می گردد.

شرایط طلبگی در روزگار ما با گذشته متفاوت است. رسیدگی به خانواده و فرزندان ، رسیدن به مسائل علمی که مهمترین وظیفه ماست، همچنین مباحث فرهنگی و اجتماعی که امروزه نسبت به آن نمی شود غافل بود و همچنین مسائل اخلاقی و معنوی که این هم جزو اولویت هاست و باید در کنار هم جمع شود و مکمل هم باشد همه¬ی اینها شرایط متفاوتی را برای عصر حاضر رقم زده است.

این زمان دوره ای است که باید همه ظرفیت¬ها تا حد امکان به سمت تولید علم معطوف شود چرا که در دنیای امروز، بصورت روزانه سوالها و پرسشهای جدید تولید می شود به گونه ای که هیچگاه در گذشته حجم سوالات و شبهات و مسائل مورد نیاز به این مقدار نبوده است. بنابر این در مقابل نیز باید نسبت به مسائل جدید از سوی حوزه های علمیه تولیدات جدید صورت بگیرد.
این روزها سالگرد شهید عزیز و برجسته و ممتاز حاج قاسم سلیمانی است که از جمله تعابیر رهبر معظم انقلاب درباره ایشان این بود که شهید سلیمانی یک مکتب بود. ببینید چقدر انسان می تواند رشد کند و به این سطح از برجستگی برسد. این را نمی شود حمل بر مبالغه کرد دلیلش هم همین تاثیری است که ایشان در جامعه گذاشت و نقشی که در این دهه ها گذاشته است. ایشان از نظر معنوی فرد والا و ممتازی بود و با افراد اهل معنا مدتها مانوس بوده و تحت تربیت معنوی ایشان بوده است.
پیرامون بعد معنوی این شهید عزیز میتوان آن جمله امیرالمومنین (ع) که «وَ لَوْلاَ الاَْجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْن» را بیان کرد که اگر آن اجل محتوم نبود این متقین ارواحشان لحظه ای در جسمشان باقی نمی ماند. مطالبی که در مورد این شهید عزیز نقل شده است که به افراد مختلف متوسل میشده است که برای شهادت ایشان دعا کنند، از جوان و نوجوان تا علما و بزرگان. معلوم میشود ایشان دیگر انقطاع از عالم ماده و طبیعت بریشان حاصل شده بوده است که این مرتبه بسیار بلندی است.
در اینجا این سوال مطرح می شود که: حاج قاسم و حاج قاسم ها از کجا به اینجا رسیده اند؟ اینجا به بحث شناخت انقلاب و امام (ره) می رسیم. ما یک حرکت و یک جریان به نام انقلاب اسلامی داریم که حضرت امام (ره) این جریان را آغاز کرد و تا همین امروز هم با قوت ادامه دارد. جریانی که انسان ساز است. جریانی که حاج قاسم ها را می سازد. شناخت و فهم این جریان امروز مهمترین وظیفه ما است.
در این جریان ما با حرکتی مواجهیم شبیه حرکت پیامبر اکرم (ص). حضرت امام (ره) نیز در این دنیای جاهلیت مدرن امروز که در مسیر غفلت از خدا و هدایت الهی در مسیر زندگی فردی و اجتماعی سیر می کرد، نقش پیامبری ایفا کرد. عده ای نیز با ایشان همراه شدند تا این حرکت تبدیل شد به یک حرکت جهانی. خدای متعال نیز برای یاری این جریان، کشوری عظیم با سرمایه ای عظیم را در اختیار این حرکت قرار داد که در تاریخ بعد از اسلام بی سابقه بوده است. جریانی که از متن مردم بدون هیچ قدرت نظامی و با رهبری یک عالم دین بتوانید صدها میلیون را در جهان نسبت به اسلام متوجه و جذب کند.
این حرکت را مقایسه کنید با امریکا و انگلیس و دیگر کشورها که همه ایستاده اند که رژیم صهیونیستی را حفظ کنند. رژیم صهیونیستی مساحتش چقدر است؟ ۲۲ هزار کیلومتر. خب حالا شما ببینید خدای متعال با عنایت خود کشوری مثل ایران را با این ظرفیتهای بی نظیر که یک میلیون و ششصد هزار کیلومتر وسعت دارد را در اختیار جریان حق قرار داده است. با اینهمه سرمایه طبیعی، معنوی و انسانی. انسان وقتی فکر می کند می بیند این اتفاق باور نکردنی است. آنوقت چهل سال هم همه دنیا بسیج بشوند این نظام و انقلاب را زمین بزنند اما خدا این را حفظ کند. ما باید تلاش کنیم یک بصیرت و شناخت درست نسبت به این قضیه داشته باشیم.
در نهج البلاغه شریف از امیرالمومنین علیه السلام اینطور نقل شده که حضرت فرمود: «لا تجعلوا علمکم جهلا و یقینکم شکا». یعنی وقتی انسان یک یقینیاتی در فکر و اندیشه اش پیدا می کند با این یقین چطور باید برخورد کند. یک راه این است که برود دنبال تقویت این یقینش، یک راه دیگر هم این است که این یقین را آماج شبهات و در معرض شک و تردید قرار دهد. بعنوان مثال انسان وقتی به توحید یقین کرد آیا مجاز است خود را در معرض فکر و اندیشه ای قرار دهد که این توحید ضعیف شود؟ یا برعکس باید دائما این توحید را با فکر و استدلال تقویت کند. باید بدانیم آیات توحیدی در قرآن فقط خطاب به مشرکین نیست، بلکه خطاب به مومنین هم هست برای این که دائما باید این اعتقاد تقویت شود. طبق فرمایش مولا امیرالمومنین (ع) انسان اجازه ندارد یقینیات خود را در معرض شبهه قرار دهد.
این حرکتی که حضرت امام (ره) در این کشور ایجاد کرد از آیات بزرگ الهی و یقینیات ما است. این را باید بشناسیم و دائم در جهت ارتقاء این فهم و شناخت بر آییم. من خواهشم از طلاب این است که روی شخصیت حضرت امام (ره) کار کنند. صحیفه امام را هر طلبه ای باید حد اقل یک دور بخواند تا از طرفی با جریاناتی که بر این انقلاب گذشته است آشنا شود و از طرف دیگر هم نسبت به مواضع حضرت امام در هرکدام از این جریانات شناخت پیدا کند.
بدون شک حضرت امام (ره) یک انسان فانی فی الله بود که به لحاظ معنوی در اوج بود و در کمالات جامعیت بی نظیری داشت. ایشان همچنین به اعتراف همه کسانی که ایشان را میشناختند در قدرت فهم و نبوغ و استعداد و ذکاوت فوق العاده بود. در دهه شصت که ما در درس اسفار آیت الله جوادی آملی شرکت می کردیم ایشان در چند جلسه کتاب مصباح الانس حضرت امام (ره) را آوردند و شرح می کردند. ایشان با یک اعجابی میفرمودند این کتاب را که ما اکنون میخوانیم و شرح می کنیم این را حضرت امام در جوانی و در سن ۲۷ سالگی نوشته است. با اینکه اشتغال اصلی ایشان فقه و اصول بود. لذا انسان وقتی نگاه می کند چه در فقه و اصول و چه فلسفه و عرفان نظری و بعد هم در بعد خودسازی و معنویت حضرت امام (ره) یک شخصیت بسیار جامع و در اوج کمالاتی است.
از این جهات که بگذریم در مباحث سیاسی و اجتماعی نیز حضرت امام (ره) از همان زمان آیت الله العظمی بروجردی (ره) بعنوان مشاور برجسته ایشان و نماینده ایشان در مسائل سیاسی شناخته میشد. نقل میکنند یک بار حضرت امام از طرف آیت الله بروجردی و برای رساندن پیام ایشان به دیدار شاه میروند که تفصیلش در کتاب زندگی حضرت امام با عنوان الف لام خمینی آمده است. انسان وقتی میخواند و نوع برخوردها و دقتهای حضرت امام را میبیند، مشاهده می کند که در همان زمان ایشان چنان عظمت روحی داشته اند که گویا شاه و آن تشکیلات شاهنشاهی هیچ برای ایشان مطرح نیست و خیلی قوی و منطقی پیام آیت الله بروجردی را میرسانند و برمیگردند.
در طول تاریخ بوده اند افرادی که به اشکال مختلف نظامی و عملیاتی و ترور با ظلم مبارزه کرده اند اما اینکه شخصی مانند حضرت امام بدون هیچ وسیله ای و با دست خالی از شهر قم صرفا با تکیه بر خدا و آن قدرت روحی اراده کند و چنین حرکت مردمی جهانی را رقم بزند در تاریخ بی نظیر است. تمام متن¬های اطلاعیه ها و بیانیه های ایشان به قلم شخص خود ایشان است، بدون اینکه مشاوری به ایشان در نوشتن اینها و طراحی حرکتها و برنامه ها کمک بدهد و خلاصه رهبری و فرماندهی این حرکت تمام و کمال از خود ایشان بوده است.
در اینجا بحث دیگری را میخواهیم مطرح کنیم و آن اینکه شناخت امام بعنوان رهبر و بنیانگذار این انقلاب عبارت است از شناخت مواضع امام. به عبارت دیگر باید بگوییم امام یعنی مواضع امام. نمی شود امام را قبول کرد اما مواضعش را قبول نکرد. بعنوان مثال اولین موضع امام (ره) شاخت شاه و رژیم شاه بود. در همین موضع خیلی ها راهشان با امام (ره) جدا شد. مثلا میگفتند شاه شیعه است درست است حالا اشتباهاتی دارد اما نباید با او مبارزه کرد. اما حضرت امام معتقد بود این سلسله شاهنشانی خلاف اسلام است و تداومش اسلام را از بین خواهد برد لذا موضعش این بود که تا سرنگونی این رژیم باید با آن مقابله کند. خب این میشود اولین موضع حضرت امام (ره). اگر کسی این موضع را قبول داشت با امام همراه است و اگر قبول نداشت دیگر در خط امام تعریف نمی شود و در این مسیر نیست. پس امام مساوی است با این موضعش در قبال شاه. مثلا انجمن حجتیه همینطور است. انجمن حجتیه این موضع را قبول نداشت و حاضر نبود با شاه مقابله کند. لذا اینها با امام نبودند و راهشان از امام جدا بود. موضع دوم امام مسئله امریکا بود که در همان سالهای ابتدایی قیام فرمودند: به من میگویند در مورد شاه حرف بزن اما در مورد امریکا چیزی نگو. ایشان میفرماید اساسا درگیری اصلی ما با امریکا است و این شاه فعلا مزاحم است و باید او را از سر راه برداریم تا به دشمن اصلی و شیطان بزرگ برسیم. در این موضع هم باز عده ای راه خود را از امام جدا کردند. مثلا میگفتند خب شوروی هم هست چرا فقط امریکا؟ خب اینها عمق بینش امام را نمی فهمیدند. لذا در این مسئله هم عده ای با امام مخالفت کردند و همراه نشدند که اینها نیز در راه امام قرار نمیگیرند و در مسیر امام تعریف نمی شوند.
ایستادن در مقابل اسرائیل، مقابله با لیبرالها و دفاع از اسلام ناب، تقابل فقر و غنا و تلاش برای حاکمیت قشر محروم، نفی اسلام امریکایی، ایستادگی در مسئله جنگ و… اینها از برجسته ترین مواضع حضرت امام (ره) هستند. و اصولا امام یعنی این مواضع و نمیشود کسی فکر کند امام را قبول دارد و این مواضع را قبول نداشته باشد.
پس از حضرت امام نیز مقام معظم رهبری با اعتقاد و التزام کامل به تمام این مواضع این مسیر را ادامه داده است و این از عجایب الهی است که در طول سه دهه بعد از حضرت امام این مسیر بدون هیچ انحرافی با حفظ تمام ویژگیها و مختصاتش ادامه یافته است. حتی ما می¬بینیم در صدر اسلام حرکت حضرت پیامبر (ص) خیلی زود توسط منافقین و دشمنان اسلام منحرف شد.
ما باید همانطور که به آیات الهی نگاه می کنیم تا اعتقاد توحیدی مان تقویت شود همانطور به آیات الهی که در این انقلاب یکی پس از دیگری رقم خورد نگاه کنیم و در آنها تامل کنیم. چرا که این حرکت الهی را انسانی در اوج معنویت و عظمت روحی آورد و پس از ایشان نیز این مسیر را نزدیکترین فرد به ایشان یعنی رهبر معظم انقلاب ادامه داد. لذا ما کسی را که در این مسیر نیست بر خطا میبینیم و در انحراف تلقی می¬کنیم. اگر بتوانیم او را اصلاح کنیم و برگردانیم، باید این کار را بکنیم، اما اگر نشد باید از او فاصله بگیریم. باید خط خود را از کسی که این مواضع را نسبت به امام و انقلاب ندارد جدا کنیم. این همان مسئله خودی و غیر خودی است که مقام معظم رهبری بارها روی آن تاکید فرمودند. بنابر این اگر ما این مسیر الهی حرکت حضرت امام (ره) را جزو یقینیات خود قرار دادیم آنوقت مواضع ما نسبت به جریانات و افراد کاملا شفاف و روشن می شود و انسان به یک ثباتی در فکر و اندیشه و عمل می رسد.
مسئله دیگری که میخواهم مطرح کنم این است که برخی میپرسند آیا همه اخباری که به امام (ره) و بعد از ایشان به رهبری می رسد صحیح است؟ پاسخ این است که اولا اخباری که به ایشان می رسد یک خبر نیست و مجاری متعددی برای کسب خبر دارند، ثانیا امام و رهبری شخصیتهایی نیستند که هیچگاه بر اساس یک یا چند خبر موضع بگیرند، بلکه این اخبار متعدد از سویی و شناخت خود ایشان پیرامون یک جریان از سوی دیگر، در ظرف روحی، فکری، بصیرتی و الهی ایشان وارد شده و مورد تحلیل و بررسی قرار می¬گیرد. آنوقت با در نظر گرفتن همه¬ی جوانب یک خروجی پیدا می¬کند که در واقع همان موضع امام و رهبری در یک مسئله است که در ابتدای سخن گفتیم. وقتی تبدیل شد به موضع، آنوقت دیگر میشود بخشی از این راه و مسیر انقلاب که خط خودی و غیر خودی را مشخص می کند. خطی که در واقع خط ایمان و کفر نسبت به انقلاب است. یعنی اگر کسی این مواضع را که در کنار هم خط و راه و مسیر انقلاب را تشکیل می دهند باور داشت و متلزم بود می شود مومن به انقلاب و اگر باور نداشت میشود کافر به انقلاب.
در پایان این را عرض کنیم که حرکتی را که حضرت امام (ره) پایه گذاری کرد و رهبر معظم انقلاب (دام ظله) سی سال آن را با قوت ادامه داده اند مسیری است که توانسته هزاران هزار انسان برجسته و ممتاز را در اوج عظمت تربیت کند. مسیری که ده ها هزار شهید والامقام و برجسه در آن تربیت شده اند و صدها هزار و شاید میلیونها انسان دیگر نیز با دل دادن به این مسیر توانسته اند در مسیر الهی رشد کنند و بالا بروند. این چیزی است که در طول تاریخ ما هیچ جریانی را با این گستره و عظمت شاهد نبوده ایم. جریانی که بتواند صدها هزار انسان را اینگونه رشد بدهد.
لذا این انقلاب را باید مثل یقینیات اعتقادی بدانیم و در جهت حفظ آن تلاش نماییم چرا که در قیامت که «لتسئلن یومئذ عن النعیم»، از این نعمت الهی از ما سوال خواهند کرد.

تصاویر

پیمایش به بالا