درس اخلاق حجه الاسلام والمسلمین پناهنده مورخ ۱۳۹۷/۱۲/۰۷
درس اخلاق حجه الاسلام والمسلمین پناهنده مورخ سه شنبه ۷ اسفند ۹۷ ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
بسم الله الرحمن الرحیم تقبل الله اعمالکم و اسعدالله ایامکم السعید.
اعوذ بالله من الشیطان اللعین الرجیم. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری یفقهوا قولی. هدیه به محضر قطب عالم امکان حضرت بقیت الله اعظم روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه و محضر مقدس مادر بزرگوارشان زهرای مرضیه سلام الله علیها و عمه بزرگوارشان حضرت معصومه سلام الله علیها یک صلوات محمدی عنایت بفرمایید. توفیقی بود برای ما امروز که تشرف پیدا کنیم محضر شریف شما بزرگواران الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی للا ان هدانا الله. این قسمت که از آیه چهل و چهار سوره مبارکه اعراف می فرمایند بهشتی های مثل شما وقتی وارد بهشت می شوند شعف پیدا می کنند دیگر خوشحالند به آنها گفته اند فادخلوها بسلام آمنین. میگویند الحمدلله الذی هدانا لهذا. الحمدلله که خدا ما را به این سمت و سو هدایتمان کرد و ما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله اگر خدا در دنیا دستمان را نمی گرفت و هدایتمان نمی کرد معلوم نبود حالا کجا بودیم. این تذهبون؟ ما کی هستیم؟ کجا بودیم؟ چه کار داریم می کنیم؟ دانه دانه اینها را نیاز به تفکر دارد. اینهمه نعمتهایی که خداوند علی اعلی به من و شما عنایت فرموده اینها راستی راستی شکرش را به جا می آوریم؟ لئن شکرتم لازیدنکم. ما یکی از شکرهایی که داریم این است که الحمدلله که مخلوق خداییم. ما مسافران عدمیم یه واقعیتی است. حالا دست بالایش را می گیریم دیگر صد ساله که در این جلسه نداریم که، ما صد سال پیش کجا بودیم؟ حالا جسممان هنوز تکون پیدا نکرده بود یه بیست تا فلز و شبه فلز به هم مخلوط شدند این هیکل خارجی گوشت و پوست و استخوان و لنف و ناخن و اینها را درست کرده اند. روحمان هم که در عالم مجردات بوده منتظر فرمان بوده. که انا لله را دریافت بکند بیاید پایین. خب پس ما مسافر عدمیم. حالا ایجاد شدیم بعد که ایجاد شدیم خدا ما را انسان خلق کرد. خدا موجودات زیادی دارد دیگر. یسبح لله ما فی السموات و ما فی الارض یا من فی السموات و من فی الارض. هم ذوی العقول را می گوید هم غیر ذوی العقول. ما را خدا انسان خلق کرد. این هم یک شکر ثانی. شکر ثالثش این است که خدا ما را مسلمان خلق کرد. آیه ۱۱۰ سوره مبارکه آل عمران را ببینید کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله الی آخر. شما بهترین موجوداتی هستید که خدا خلقتان کرده است. بهترین شریعتها را شما دارید. با آن سه خصوصیتی که دنباله ی آیه می آید. این هم یک شکر. شکر چهارم این است که خداوند علی اعلی از بین هفتاد و سه فرقه اسلامی بعد از پیغمبر اکرم فرقه ناجیه یعنی شیعیان امیرالمومنین سلام الله علیه ما را از زمره اینها قرار داد. اینهم یک شکر علی حده. پنجمین نعمت خدا ما را در این قرن بیستم در انقلاب شکوهمند اسلامی ایران قرار داد که به وسیله ما اسلام ناب به سراسر دنیا شاخ و برگش کشیده بشود و ما پاسداران اسلام ناب بشویم. اینها هر کدام جای شکر دارد. اینها دست ما نبوده است. البته ما لا یدرک کله لا یترک کله. حالا آب دریا جملگی نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید. حالا هرچقدر توانستیم باید شکر این نعمتها را به جا بیاوریم. اولین ماموریتی که من و شما داریم این است که من عرف نفسه فقد عرف ربه باید باشیم. خدا من و شما را خلق کرده آخه این که بود که ما را خلق کرد ما کجا بوده ایم؟ ز کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟ به کجا می روم آخر ننمایی وطنم. خب حالا خلق شدیم باید خودمان را بشناسیم که مه کی ام؟ من همین پوست و استخوانم همین هیکل خارجی فیزیکی؟ نه! این وسیله است در خدمت آن روح متعالی. شما ببینید سوره حجر را آیه ۲۹ به بعد فرمود فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین. وقتی من این فیزیک این را درست کردم مجسمه اش را درست کردم از آن روح مخصوصم در کالبدش دمیدم ملائکه حالا شما سجده کنید. تا روح نیامده بود که ملائکه مامور به سجده نبودند که. یعنی ملائکه به جسم پدربزرگ من و شما سجده نکردند که. به آن روح متعالی و کنکاشکر و فزون طلب سجده کردند. این اکسیر اعظم را خداوند عالم آورد در عالم کون و مکان اسمش را انسان گذاشت. بیخود نیست امیرالمومنین سلام الله علیه می فرماید اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر. یک واقعیتی است. ما یک چیز پیش پا افتاده و سطحی نیستیم. خدا رحمت کند شعرای قدیم وقتی که اشعارشان را بررسی می کنیم می بینیم نوعا مطابق با موازین منطق، فقه، آیات و روایات بوده اند. می گوید رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند، بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت. این قاب قوسین او ادنی را می رساند. مگر آدمی نبودی که اسیر دیو گشتی، که فرشته ره ندارد به مقام آدمیت اشاره به این آیه شریفه دارد دیگر به این دلیل که جبرئیل عرض کرد من جلوتر نمی توانم بیایم قاب قوسین برای شماست یا رسول الله. وقتی که ادله ی کتاب را و سنت و ادله ی عقلیه را بررسی می کنیم به خیلی چیزها می رسیم. حالا بعضی هایش را من اشاره میکنم. آیه ۳۰ سوره مبارکه بقره را عنایت بفرمایید: و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه. میخوان پدر بزرگ را درستش کنم. آنوقت ملائکه بالاخره یک نحوه ی اعتراضی داشتند. اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک. قال انی اعلم ما لا تعلمون. میخواهی مفسد فی الارض خلق بکنی؟ کسی که خونریزی راه بیندازد روی زمین این را میخواهی خلق بکنی؟ ما که مرتب به تسبیح و تمجید مشغولیم. ان من شیء الا یسبح بحمده ولکن لا تفقهون تسبیحهم آیه ۴۴ سوره مبارکه اسراء ببینید.
جمله ذرات زمین و آسمان/ با تو می گویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم/ با شما نامحرمان ما خامشیم
نطق آب و نطق خاک و نطق گل/هست محسوس حواس اهل دل
ای یک دله ی صد دله دل یک دله کن/ جان را به فدای ره حقت یله کن
یک روز ز اخلاص بیا بر در ما/ ور نامد اگر جواب آنگه گله کن
یک عالم با عظمتی در وجود شما تعبیه کردم خودتان را ارزان نفروشید. اذ قال اینجا یک اذکر در تقدیر دارد اینها را در تفاسیر دیده اید. به پیامبر می گوید یاد آر. خب خود پیامبر فرمود کنت نبیا و الآدم بین الماء و الطین. حالا یک حرف این است که ملائکه از کجا می دانستند؟ چرا پیش داوری می کنند؟ چه می دانستند فرزندان آدم چه میکنند؟ بعضی جواب را اینگونه می دهند که قبل از خلقت پدربزرگ ما آدم نهصد و نود و نه هزار و نهصد و نود و نه دوره آدم آمده روی زمین و من و شما دوره ی یک میلیونیم. اذا الشمس کورت و اذا النجوم انکدرت و امثال اینها مال دوره من و شماست یعنی پایان این عالم. البته خدا خلاق علی الاطلاق است در خصال شیخ صدوق این روایت هست آخرین روایت در کتاب خصال شیخ صدوق ملاحظه بفرمایید ظاهرا از امام صادق علیه السلام است که می فرمایند بعد از اینکه قیامت برپا شد و جایگاه بهشتیان و جهنمیان مشخص شد و مستقر شدند دو مرتبه خداوند آسمانهای جدید و زمین جدید و مخلوقات جدیدی خلق می کند. البته آنها دیگر مثل من و شما انسان نیستند آنها با یک کیفیت دیگری اند. خلاق علی الاطلاق است خدای متعال و من و شما نه اولین هستیم و نه آخرین. آنوقت اینها را که آدم می داند اینکه میگوید من عرف نفسه فقد عرف ربه واقعا سر تعظیم فرود می آورد الله اکبر که در نمازش می گوید آنوقت متوجه می شود خدایا تو بزرگتر از آنی که به وصف آیی. من چه خدایی را میخواهم مخالفت کنم؟ جرات نمی کند. اینکه می گویند انما یخشی الله من عباده العلماء همین است. علماء عاملین را می گوید نه فقط کسی که در کسوت علما آمده باشد.
کار من و تو بدین فرازی/ اقرار کنم که نیست بازی
خیلی باید حواس را جمع کرد. طلبه شدیم حالا نمی گویم بترسید ولی بترسید. پایتان را محکم بگذارید. روی شما حساب شده است. خدا می فرماید من میخواهم در عالم در روی زمین که مرکز کائنات هست. امام صادق سلام الله علیه می فرماید که جز این عالمی که ما در آن زندگی می کنیم خداوند علی اعلی دوازده هزار عالم دیگری خلق کرده که هر کدام بزرگتر از هفت آسمان و زمین است و موجودات دیگری هم در آنها زندگی می کنند و من حجتم بر تمام این موجودات. ببینید چقدر شلوغ است. ما کهکشان راه شیری خودمان را هم هنوز ندیدیم و همسایه هامان را هم هنوز نرفتیم ببینیم ولی این اتفاق در آینده خواهد افتاد. سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض. سخر فعل ماضی دلالت بر حتمیت وقوع دارد یعنی این اتفاق حتما خواهد افتاد. در آینده کائنات به تسخیر بشر خواهد آمد. و ما میدانیم آنها که در افلاک و در کهکشانهای دور دست زندگی می کنند زیرمجموعه ی ما هستند و ریاست در کره زمین است. اینها واقعیتهایی است انکار ناپذیر. هرچه ما با این موضوعات بیشتر آشنا شویم بیشتر پی به عظمت خدا می بریم و مسئولیتمان سنگیتر می شود. خدا میخواهد قائم مقام برای خودش بگذارد. رئیس اداره وقتی میخواهد برود مرخصی نائب خودش را میگذارد جای خودش که امضای او امضای رئیس است. اگر صد درصد کار رئیس را انجام ندهد حداقل نود و پنج درصد، نود درصد هشتاد و پنج درصد کار رئیس را باید انجام دهد. یک شخصی را می گذارند که مثل رئیس باشد و مثل او قدم بردارد نه اینکه یک نفر را همینطوری بگذارند. این آیه را میخواهم خدمتتان عرض کنم که اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه. من میخواهم روی زمین قائم مقام برای خودم تعیین کنم. رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند، بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت. آنوقت این انسانی که اینهمه عظمت دارد جانشین خدا شده است در حدیث قدسی هم هست که خوانده اید. عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی انا اقول کن فیکون انت تقول کن فیکون. اذا اراد الله بشیء ان یقول له کن فیکون. خب این هم به اذن الهی همان کارها را می کند. یکی از همکارهای ما که مرحوم قاضی طباطبایی را قبول نداشتند می گویند که تو نجف داشتند دنبال سر قاضی راه می رفتند. ولی خب یه سری شان بودند از هم لباس های ما که طلبه ها را نهی می کردند که چرا وقتتان را تلف می کنید می روید می نشینید حرفهای این بنده خدا را گوش می دهید بروید درسهایتان را بخوانید و از این صحبتها. و حال آنکه دارد مرحوم قاضی تا شاگردانشان مجتهد نمی شدند اجازه ورود سر کلاسشان را نمی دادند. مباحث عرفانی اگر انسان چم و خم کارها خیلی دستش نباشد نمی شود فلسفه هم همینطور است. حالا مقدماتش هیچی ولی بالادستی هایش را حتما باید مبدا و معاد از نظر کتاب و سنت برای طرف حل شده باشد اگر حل نشده باشد حالش به هم میخورد و کار ناجور در می آید. حالا یکی شان مثلا پشت سر مرحوم قاضی داشتند می رفتند توی کوچه یه دفعه بر میخورند به یک مار سمی. خب این بنده خدا دستپاچه می شود که الان اگر یک نیش بزند کار تمام است دیگر. مرحوم قاضی خیلی خونسرد دارد یک نگاهی به مار می کند و می فرماید مت باذن الله. مار هم می افتد می میرد. این بنده خدا چشمهایش چهارتا می شود. می آید از کنار مار یواش یواش هی برمی گردد پشت سرش را نگاه می کند که مار بلند نشود بذارد دنبالش. می بیند نه مار مرده است. این حدیث قدسی که می فرماید عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی انا اقول کن فیکون انت تقول کن فیکون. شدنی است.
تو راه نرفتی ره از آنت ننمودند/ ور نه که زد این در که به رویش نگشودند
نمی شود که. بی مایه فطیر است. شدنی است. انسان می شود قائم مقام خدا. انی جاعل فی الارض خلیفه. اگر برای شرافت انسان همین یک نکته باشد دیگه کفایت می کند. انسان جانشین خداست.
دومین خصوصیتی که برای شناخت انسان مطرح است آیه ۳۱ سوره مبارکه بقره است. خدا پدربزرگ ما آدم علیه السلام را که خلق فرمود ما همه فامیلیم اینجا نشسته ایم حواستان باشد غریبه در ما نیست ها. یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقاکم. همه از یک پدر و مادرید. بعد شعبه شعبه شدید سفید پوست و زرد پوست و … انسانها مختلف خلف شدند. روایت داریم آیه هم داریم. اصلا این اختلاف باید باشد. مندلیف این شیمیدان ۱۰۴ فلز و شبه فلز پیدا کرد و کشف کرد شاید ده پانزده تا دیگر هم کشف شده باشد اینها عددهای اتمی اش جرمش، تعداد الکترونهایش، خاصیت فیزیکی اش با هم فرق می کند و هر کدام یک خاصیتی دارد. بیست تایش در این هیکل ما با هم جمع شده است. اگر همه ی عالم کلسیم بود اگر همه اش روی بود یا همه اش کبالت بود یا همه اش سیلیس بود این نمی شد دیگر.
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند/ تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار/ شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
خب این هیکل خارجی را خدا خلق کرد پدربزرگ ما آدم را خدا خلق کرد. من و شما وقتی از پدر و مادر دنیا می آییم یک تک سلولی میکروسکوپی هستیم که مشحون است از ژن هایی که از کروموزومها از پدر و مادر تلاقی کرده اند در این تخمک موجودند. ژن ها عوامل توارث اند در ما انسانها. ما از پدران مادران اجداد دایی ها عموها خاله ها عمه ها ارث می بریم. با خودمان یک کوله باری از خصوصیات فیزیکی ظاهری و خصوصیات روحی روانی از آنها به ارث آورده ایم آمده ایم توی دنیا. اما پدربزرگمان آدم علیه السلام که این چیزها را نداشتند بالبداهه خلق شده بودند. ما یک مُرکبی به دنیا می آییم. یک عالم با عظمتی در وجود تو تعبیه شده دارای خواص گوناگون. جلد یک تفسیر و شرح نهج البلاغه مرحوم علامه جعفری را ببینید در خطبه یک غوغا می کند. بیش از دویست تا صفت برای انسان می شمارد. الله اکبر. خدایا بیخود نبود که فرمودی فتبارک الله احسن الخالقین. خودت می دانستی چه خلق کرده ای. به خدا حیف این انسان است که بخواهد خودش را ارزان بفروشد. خب حالا حضرت آدم آمده اند روی زمین چیزی بلد نیستند. حالا ایشان شده اند محصل و خداوند هم شده اند معلم. و علم آدم الاسماء کلها. خدا یک کاری اینجا کرده است یکی هم کنار این آموزش ملائکه هم حضور داشتند، ثم عرضهم علی الملائکه. این اطلاعات را در اختیار ملائکه هم گذاشت. بعد خدا از هر دوتا امتحان گرفت. ملائکه گفتند سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا. ما دوش به دوش آدم نمی توانیم بیاییم به میدان. خطاب شد قال یا آدم انبئهم باسمائهم. فلما انبئهم باسمائهم قال الم اقل لکم انی اعلم غیب السموات و الارض و اعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون. دیدید تو دلهایتان چه پنهان می کردید به زبانتان جاری کردید اشکال و ایراد کردید که این چیست که میخواهی خلقش کنی؟ دیدید مثل بلبل بیان کرد و شما کم آوردید. حواستان جمع باشد. آنوقت ملائکه شدند خدام المومنین. یکی از آقایان می فرمودند در یک حالت مکاشفه داشتم لباسها را می ریختم روی بند یک مرتبه یکی اش افتاد. خب لباس خیس است می افتد کثیف می شود و دوباره باید بشورم یک دفعه دیدم وسط زمین و هوا تا مچهایش را دیدم ملکی لباس را گرفت انداخت روی بند و دیگر هم چیزی ندیدم. که لباس نیفتد روی زمین. ملائکه خدام مومنین اند. کمکشان می کنند. تعجب نکنید. شدنی است. ما این که نیستیم که! باید خودمان را کشف کنیم. و علم آدم الاسماء کلها. تمام نیازمندیهای علمی را خدا به حضرت آدم آموزش داد بعد هم نسلا بعد نسل به نسلهای بعدی رسید که آنها بهره برداری کردند. برید سراغ آیه ۲۹ سوره حجر اینجا بحث فیزیک حضرت آدم مطرح است که فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین. من فیزیکش را از گل متعفن و خشکیده درست کردم. در روایاتمان دارد که جبرئیل مامور شد برود از زمین یک مقدار خاک بیاورد که میخواهند بدن آدم را درست کنند. زمین سر و صدا کرد و گفت نکنید این کار را. اینا مفسدند و خرابکاری می کنند. خلاصه نا آرامی کرد. جبرئیل امین دست خالی برگشت. میکائیل مامور شد دوباره زمین سر و صدا کرد ایشان هم دست خالی برگشت. اسرافیل آمد همینطور. تا نوبت چهارم به حضرت عزرائیل رسید و زمین همین حرفها را زد. عزرائیل فرمود من مامورم و معذور که مقداری از خاکت را با خودم ببرم میخواهند مجسمه آدم را درست کنند حالا تو مخالفت بکنی نکنی من این کار را باید بکنم و قاطعانه خاک را آورد. بدن حضرت آدم که درست شد و تمام شد بعد خداوند علی اعلی در روایت دارد فرمود حالا که شما این کار را کردید پس ماموریت قبض روح را هم می دهم به خودتان. حضرت عزرائیل سلام الله علیه از ملائک مقرب درگاه الهی اند. نکند یک وقت جبرئیل امین سلام الله علیه را دوست داشته باشیم در دلمان یک نحوه ای کدورتی نسبت به حضرت عزرائیل سلام الله علیه داشته باشیم. اینها همه ملائک مقرب درگاه الهی هستند. برای خوبها چنان دلنشین و جذاب و با چه احترامی قبض روح می کنند. برای بدها هم می گویند جان بکن میخواهیم ببریمت. امیرالمومنین سلام الله علیه می فرمایند مثل گوسفندی که زنده زنده پوستش را بکنند. اینها را خوب است که ما بدانیم و بهش عمل بکنی. عمل عمل عمل. به عمل کار برآید به سخنرانی یا سخندانی نیست. بهتون به عنوان یک پدر روحانی عرض بکنم عزیزانم. خیلی مواظب خودتان باشید. پنج تا دشمن قدار خدا برای من و شما تعبیه کرده که اینها بالاخره ناگذیریم که با اینها دست و پنجه نرم کنیم در طول زندگی. یکی شان شیطان است که قسم خورده است. یکی شان نفس اماره است. یکی اش کفار و مشرکین اند. یکی شان دنیای مذموم است و یکی هم متاسفانه متاسفانه مومن حسود است. این پنج دشمن تعبیه شده است. آنوقت شیطان را وقتی آدرسش را می دهند می گویند کیدش ضعیف است. حناش رنگ ندارد برای خوبان. طمطراق داشت وقتی می خواستند از بهشت بیرونش کنند گفت فبعزتک لاغوینهم اجمعین الا عبادک منهم المخلصین. من زورم به مخلصین نمی رسد. بعد گفت لآتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لاتجد اکثرهم شاکرین. یک رزمنده ای که در میدان از چهار طرف بهش حمله کنند دیگر بیچاره و مستاصل می شود. خب حالا من یک بیت شعر می خوانم شما برایم معنی کنید اشکالی که ندارد؟
من همان دم که وضو ساختم از چشمه ی عشق
چهار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست
امام صادق علیه السلام فرمود از قول شییطان که شیطان گفت تمام انسان ها در مشت من اند چز پنج دسته که زورم به آنها نمی رسد. حالا ذکر هم شش مرحله دارد که اینجا دیگر جایش نیست. خب یکی از ذکرها تکبیر است. مومن از هر طرف که شیطان می آید با یک تکبیر او را رد می کند. هر تاویل و نقشه ای شیطان کشید مومن یک شلیک می کند. خدا هم فرموده فاذکرونی اذکرکم. وقت هم گذشت.
پروانه سوخت شمع تمام شد و شب گذشت
ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم
ان شاالله مسیر مقدسی را که انتخاب کردید با تمام قوت ان شاالله ادامه بدهید. ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم. و صلی الله علی محمد و آل محمد