از وجود مبارک خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم نقل است که فرمودند: انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. قدری راجع به فهم این عبارت کوتاهی شده است. نگفته اند یا کمتر گفته اند انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق یعنی چه. اولا باید گفت پیامبر اکرم مبعوث شده است برای اینکه مردم گوش بدهند و اطاعت کنند. و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله. هدف از بعثت همهی انبیاء علیهم السلام گوش دادن و اطاعت کردن مردم است و الا کاری پیش نمی رود. این هم که اسلام الان وضعش در دنیا اینگونه است و ضعیف است علتش همان گوش ندادن و اطاعت نکردن مردم است. اگر اطاعت کرده بودند الان نور اخلاق همه جای عالم را گرفته بود. آنقدر نور اسلام فراگیر شده بود که استکبار جهانی در به در دنبال راه فراری می گشت نه اینکه سر و صدایش همهی عالم را گرفته باشد. پس “بعثت” یعنی من مبعوث شدم و نقطهی مقابلش هم این است که باید مردم گوش بدهند و عمل کنند. “لاتمم مکارم الاخلاق” برای تتمیم مکارم اخلاق مبعوث شدم. معمولا هر جا ترجمه و توضیحی از این جمله می بینیم اینطور گفته می شود که برای گسترش اخلاق مبعوث شده ام. اما معنی صحیح این جمله این نیست! پیامبر برای توسعه و گسترش اخلاق مبعوث نشده است. بلکه میفرماید من برای مکارم اخلاق و مکرمتهای اخلاقی مبعوث شده ام. یک حدی از اخلاق را وجدان انسانها درک می کند. مثلا ما بالوجدان می فهمیم که دزدی بد است همه می فهمند، چرا؟ چون اگر کسی از خود ما دزدی کند ناراحت می شویم. یا مثلا اینکه خیانت بد است را همه می فهمند چون اگر به خودشان خیانت شود ناراحت می شوند اینها وجدانی است و چیزهای مهمی نیست و اگر یک وقت قرآن و احادیث هم به اینها اشاره می کنند از باب این است که اینها کف اخلاق است پلهی اول اخلاق است. پس مکارم اخلاق چیست؟ مکارم اخلاق سقف اخلاق است. مثلا نه اینکه کسی به ناموس کسی نظر نداشته باشد بلکه همه اشخاص علاوه بر نظر نداشتن به نوامیس یکدیگر، حافظ نوامیش یکدیگر هم باشند. نه اینکه فقط کسی امنیت مردم را از بین نبرد، بلکه همه حافظ امنیت هم باشند. همین کاری که برخی جوانان ما این روزها کردند که شهدای حافظ امنیت نام گرفتند. ممکن است امنیت خودش هم در خطر نباشد اما امنیت مملکت و هم وطنان و همسایگانش هست. مکارم اخلاق یعنی نه تنها مال دیگران را ندزدی بلکه از مال دیگران مواظبت هم بکنی. اگر به ما بگویند همسایهی خوب کیست؟ می گوییم کسی است که آزارش به همسایه خودش نرسد. بله این حرف بدی نیست. اما امام کاظم علیه السلام می فرماید همسایه خوب آن کسی نیست که آزارش به همسایه اش نرسد بلکه کسی است که بر آزار همسایه صبر کند. صبر کند معنی اش این نیست که عکس العمل بد نشان ندهد بلکه معنای صبر این است که نه تنها عکس العمل بد نشان ندهد بلکه در مقابل به او خدمت کند. او اذیت می کند این نه تنها ناراحت نشود بلکه ظهر برایش نذری ببرد. این می شود همسایهی خوب و این می شود مکارم اخلاق. پیغمبر اکرم برای این چیزها مبعوث شد. از خود آن وجود شریف نقل شده است که “اوصانی ربی بتسع اوصیکم بها”. خدای من مرا به نه چیز سفارش فرمود که من هم شما را به آنها توصیه می کنم. اوصانی ربی بالاخلاص فی السر و العلانیه. خداوند متعال به من سفارش فرمود در پنهان و آشکار اخلاص داشته باشم. اخلاص در پنهان و آشکار مکرمت اخلاقی است. ممکن است بعضی هنگامی که در نهان عملی را انجام می دهند اخلاص داشته باشد و ریا در آن نباشد اما همینکه دو نفر می فهمند یا می بینند اخلاصش از دستش می رود. این کافی نیست که انسان فقط در خانه و در عبادت شخصی در نیمه های شب اخلاص داشته باشد بلکه در ظاهرترین و آشکارترین کارها اگر انسان اخلاص داشت آن ارزش دارد. چون برخی کارها اصلا ریایی است در اسلام. مانند تشییع جنازه و یا رفتن به مجلس ختم. خب انسان باید برود خود را به صاحب عزا نشان بدهد و تسلیت بگوید و دلداری بدهد دیگر و الا اگر برود یک گوشه خودش را مخفی کند معنی نمی دهد. حالا اگر در اینکه می رود و تسلیت می گوید و خودش را نشان می دهد، اگر در این نشان دادن اخلاص داشت برای خدا این می شود مکارم اخلاق. یعنی مثلا هیچ توقعی نداشته باشد. نگوید ما می رویم تا اگر کسی از نزدیکان ما هم از دنیا رفت آنها هم بیایند به مجلس ختم ما. یا مثلا برویم که فردا نگویند نیامدی و … نه اصلا فکر این حرفها نیست بلکه می گوید برویم چون خدا این رفتار را دوست دارد. توصیه دوم این است: “والعدل فی الرضا و الغضب.” موقعی که خوشحالم و ناراحتم در هر دو حال عدالت را اجرا کنم. با قوم و خویش و آشنا باشد با بیگانه باشد، با کسی که به ما ستم کرده و یا آنکه مطابق میل ما عمل کرده فرقی نمی کند با هر دو گروه باید عادلانه رفتار کرد، وگرنه با قوم و خویش خوب بودن که هنر نیست. آنکه یک سیلی به تو زده اگر توانستی با عدل با او برخورد کنی این مهم است و مکرمت اخلاقی است. و القصد فی الغنا و الفقر. میانه روی چه زمانی که انسان ندارد و چه زمانی که دارا است. خب اگر زمانی که ندارد در خریدن و مصرف مراعات می کند این خیلی مهم نیست. اگر زمانی که دارا است اعتدال و میانه روی در خرج و مصرف را رعایت کرد این مهم است. یا مثلا در زمینهی انفاق اگر وقتی دارد انفاق کند که خیلی هنر نیست بلکه زمان ناداری اگر انسان انفاق کرد به قدر وسع، این هنر است. در مورد حضرت سلیمان که جن و انس و ابر و باد در اختیارش بودند نقل شده است که وضعش طوری بود که روز آخر عمر گفت یک روز نشد به ما خوش بگذرد. این در روایت است. گفت فردا را می خواهم بروم در کاخ خودم باشم و خودم و این یک روز را خوش باشم. چون می آمدند شکایت هایشان را می آوردند پیش ایشان و اداره کشور و لشکر و خلاصه همیشه ایشان در زحمت و کار و سختی بود. خب یک چنین انسانی با اینهمه امکانات زنبیل بافی می کرد و از زنبیل بافی ارتزاق می کرد. این ارزش دارد که انسان اینهمه امکانات داشته باشد باز هم از دسترنج خودش ارتزاق کند. خلاصه روز آخر عمر هم رفت در کاخ و گفت کسی را راه ندهید تا نگفته ام. رفت آن بالای کاخ تکیه داد به عصایش و نگاه می کرد به سرزمینش، بعد دید یک جوان سفید پوشی آمده در قصر. گفت چه کسی تو را راه داده؟ گفت ربی! پروردگارم. حضرت سلیمان فرمود پروردگار من و تو اولی است به من و تو و اگر او تو را راه داده بیا. آن جوان ملک الموت بود و آمد و جان حضرت را گرفت. پس میانه روی در حال فقر و غنا مهم است و از مکارم اخلاق است نه فقط در هنگام فقر. سفارش بعد این است که “و ان اصل لی من قطعنی”. پرودگارم به من امر فرموده اگر کسی از من برید و رابطه اش را با من قطع کرد من از او نبُرم و رابطه ام را با او قطع نکنم. قوم و خویش می گوید ما رفتیم او نیامد ما هم دیگر نمی رویم، خب اگر کسی آمد شما بروی که مهم نیست چون هر دیدی یک بازدیدی دارد. اگر نیامد و تو رفتی این مکرمت اخلاقی است. پیامبر برای این مبعوث شده است. اگر مثل پیامبر که او را آزار می دادند، گاهی خاکستر بر سر مبارکش می ریختند و یا بی ادبی می کردند و فحش میدادند اما پیامبر هنگام مریضی آنها به بالینشان می رفت و احوالشان را جویا می شد اگر اینگونه بودیم ارزش دارد. وگرنه اگر کسی همه اش از ما تعریف می کند و همیشه سلام می کند این را تحویل بگیریم این مسئله عادی است و وجدان هم به آن حکم می کند. پیغمبر برای مسائلی مبعوث شده است که وجدان حکم واضح و پر رنگی در آنها ندارد تا آنها را به ما توجه بدهد. آنهم مبعوث شده است تا لیطاع باذن الله. این دستورات اخلاقی برای ما است آقا. اگر ما گوش ندهیم چه می شود؟ می گوییم ما مسلمانیم ولی گوش نمی دهیم! باور کنید در این مسلمانی شک است. می گوییم مسلمانیم اما گوش ندادن به حرف پیامبر یعنی هدف رسالت پیامبر را زیر پا گذاشتن، آخر این چه مسلمانی ای است؟ حرف پیامبر را گوش ندادن حرف امام را گوش ندادن در استمرار شأن و جایگاه امامت حرف ولی فقیه را گوش ندادن اینها کفر است. منتها ما جرأت نمی کنیم بگوییم. اما خدای متعال می فرماید: “فلا وربک لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجـا مما قضیت ویسلموا تسلیمـا”. نه تنها گوش کنند و تسلیم باشند بلکه در دلشان هم حرجی نباشد. نگویند کاش این حرف را نمی زد، کاش فلان کار را نمی کرد. کاش رهبری در قضیهی بنزین این مسئله را بعهده نمی گرفت. نه آقا جان. یکی برای من پیام زده بود من خیلی آقا را دوست دارم اما از این قضیه ناراحتم. برایش نوشتم دوست داری اما قبول نداری. برای شخص ما ممکن است ضرر داشته باشد اما مصلحت کشور را رهبری می داند. به آنهای دیگر کاری نداریم که عملکردشان چیست و نشان داده اند که به تنها چیزی که فکر نمی کنند مردم و رفاه مردم است. اما وقتی رهبری فرمودند باید به جان بخریم. بحث شخص نیست به شخص کار نداریم بلکه جایگاه و شأن رهبری است که شأن امامت و نبوت است. خیلی نمی شود باور کرد که اگر ما اینطور نباشیم و به این حرفها گوش ندهیم بشود اسممان را بگذارند مومن. البته عرض کردم من جرأت نمی کنم بگویم اینها ایمان ندارند، جرأت نمیکنم ها اما در دلم هست. اما خدا که نمی ترسد می فرماید: “فلا و ربک لا یومنون، حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت ویسلموا تسلیما” به پروردگارت اینها ایمان ندارند تا این اختلافات خانوادگی، سیاسی، مالی و امثال اینها را بیاورند پیش تو و بعد هم که حکم کردی نگویند چرا؟ “لا یجدون فی صدورهم” حتی در دلشان هم حرجی نباشد. چرا؟ چون هدف بعثت اطاعت است! “و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله”. اگر انسان گوش ندهد هدف بعثت را زیر پا گذاشته است. سفارش بعد این است که: “و أُعطی من حرمنی” ببخشم و عطا کنم به کسی که به من نمی بخشد و مرا محروم می کند. وقتی من احتیاج دارم هر کاری می کنم هیچ رسیدگی و دستگیری از من نمی کند. خدا می فرماید به این ببخش به این عطا کن و دستت باز باشد برای این. و گرنه آنکه هر روز برای تو چیزی می آورد چیزی برایش ببری که به درد نمی خورد. به قول آن ضرب المثل که گفت کاسه جایی رود که باز آید قدح. غیر مسلمانها هم این کار را می کنند. مسلمان باید در رفتارش ممتاز باشد نسبت به دیگران، چرا که رهبر و پیغمبرش ممتاز است امامش ممتاز است. این هم باید ممتاز باشد. اینکه دنبال سود باشیم که کجا بیشتر می دهند و کجا کار خیر ما را عوض می دهند آنجا فقط کار کنیم که اندیشه سودگرایی است و اندیشه مسلمانی نیست. اندیشه اسلامی اندیشه ایثار است نه استئثار. کاسه به جایی رود که قدح باز آید. وقتی قدح نمی آید ما هم کاسه را نمی دهیم. پیامبر برای این مکارم اخلاق مبعوث شده است. اشتباه نکنیم و به دیگران هم نگوییم پیغمبر ما برای اخلاق مبعوث شده است. نه آقا. بسیاری از مسائل اخلاقی را وجدان انسان هم حکم می کند. لازم نبود کسی با آن سابقهی روشن در صداقت و امانت و با آن مقامی که در پیشگاه خدا دارد یک همچین شخصیت عظیمی بیاید آن همه مشقات را تحمل کند او را بزنند، دندان مبارکش را بشکنند به او سنگ بزنند، اهل بیتش و فرزندانش با این وضع روبرو بشوند که در تاریخ بماند برای چه؟ برای اینکه چهارتا دستور اخلاقی ساده را به ما یاد بدهد؟ خیر! مطلب بالاتر از این حرفهاست. انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق.
و الحمدلله رب العالمین
فایل صوتی: