مدرسه تابستانه مسائل فقهی معاصر - رشته فقه تربیت

مدرسه تابستانه مسائل فقهی معاصر

رشته: فقه تربیت

استاد: طرقی

موضوع: آشنایی با دانش فقه تربیتی

تاریخ: ۱۴۰۰/۰۴/۲۴

مدرسه تابستانه مسائل فقهی معاصر

رشته: فقه تربیت

استاد: سید نقی موسوی

موضوع: ظرفیت فقه تربیتی برای حکمرانی تربیتی

تاریخ: ۱۴۰۰/۰۴/۲۴

مدرسه تابستانه مسائل فقهی معاصر

رشته: فقه تربیت

استاد: مقیمی

موضوع: ولایت تربیتی پدر

تاریخ: ۱۴۰۰/۰۴/۲۴

بسم الله الرحمن الرحیم

در اولین جلسه استاد طرقی پس از تبیین معنای واژگان علم، فقه و تربیت، دانش فقه تربیت را اینگونه تعریف کردند« مجموعه گزاره هایی به عنوان یک رشته علمی که نحوه زیستن ما در خصوص فرزندآوری و فرزند پروری را با روش فقهی،از نگاه دین بررسی میکند».بر این اساس توسعه در دانش فقه ضرورت دارد که باید از چارچوب فقه بالمعنی الاخص و حداقلی خارج شد و – با حفظ دقت و صلابت جواهری – از روش و مبانی بیشتری بهره برد.در قدم اول هستی را باید شناخت سپس مطلوب ها و هستی مطلوب را باید شناخت و در نهایت باید ها و تجویزها و روش تحول از هستها به مطلوب را استنباط کرد.
ایشان با ارجاع به کتاب آیت الله جوادی آملی تحت عنوان “منزلت عقل در هندسه دین” منابع اجتهاد را منحصر در نقل معرفی نمیکنند.علاوه بر نقلی که به صورت مستقیم احکام را تبیین میکند، عقل و نقل مبین مطلوب ها و انسان مطلوب نیز منابعی در تبیین بایدها و تجویزات شرعی هستند.
در خصوص موضوع فقه تربیتی اضافه کردند که تنها فعل والدین موضوع باید های فقه نیست بلکه عوامل تربیتی دیگری از جمله حکومت نیز موضوع و مخاطب فقه است.با توجه به این نکته فقه تربیت فقط احکام فردی را تبیین نمیکند بلکه عهده دار استنباط سیستم و نظلم آموزشی نیز میباشد.
درمیلن سخنرانی و پایان آن مختصر به ساحت ها و شاخه های تربیتی از جمله مسئله مدیریت آموزشی پرداختند و با ذکر نمونه هایی از خلاهای علمی تربیتی در جامعه به ضرورت و اهمیت پرداختن به فقه تربیت و فراگیری چگونگی فرزند پروری، تاکید فراوان کردند.
جلسه دوم توسط استاد موسوی برگزار شد و در آن از ظرفیت ها و لزوم ورود فقه تربیت به مقوله “حکمرانی تربیتی” پرداختند. لفظ حکمرانی دو معنی دارد. اول معنای لغوی به معنای زمامداری یک نهاد قدرت بر کنش های اجتماعی که به صورت “عمودی” و حکومت از “بالا بر پایین” میباشد.دوم معنای اصطلاحی که در غرب از سال ۱۹۸۰ م شکل گرفته است. در این معنی مدیریت جامعه و کنش های اجتماعی به صورت “افقی” است و همه کسانی که “ذی نفع” باشند در آن سهیم اند.قدرت و اقتدار منحصر به دولت نیست بلکه جامعه مدنی(مردم) و بنگاه ها و نهاد های خصوصی نیز در پیشبرد جامعه دخیل هستند.
تربیت نیز دوگونه رسمی و غیر رسمی است و مقصود ازآن در این بحث، گونه رسمی است.مقصود از رسمی عمومی و در اجتماع بودن است در مقابل تربیت شخصی و فردی که مثلا پدر در منزل نسبت به فرزند خود دارد بدون اینکه در اجتماع اثر داشته باشد.
فقه تربیت یعنی با ادبیات فقهی و شرعی، نسبت به مسائل تعلیم و تربیتی سطوح مختلف همه عاملان تربیتی تجویز ( دستور العمل) ارائه شود.{ بنابراین خواهان آنیم که اثبات کنیم فقه تربیتی، مدیریت و سیاست گذاری و الگو سازی و … عمومی عرصه آموزش و تربیت را میتواند سامان دهد.}
از آنجا که مقوله تربیت یک مسئله اجتماعی،سازمانی و وابسته به نهاد قدرت است، فقه این موضوع طبیعتا توان تبیین مولفه ها و تجویزهای آن را دارد و به بیان واضح تر فقه فرایند تربیت( با سه ویژگی مذکور) می تواند حکمرانی در تربیت را شکل دهد.
ماهیت تجویزی بودن فقه، توان مداخله در حکمرانی و تعیین سیاست ها و قوانین را به آن میدهد.به ویژه مباحثی همچون واجب کفایی ( یعنی تقسیم وظیفه اجتماع و اینکه هر کس که بتواند کار را بر عهده بگیرد) ظرفیت ورود به حکمرانی را نشان می دهد.در نگاه استاد اساسا حوزه انقلابی{ ضد سکولار و حاضر در مدیریت جامعه} نمیتواند در عرصه حکمرانی ورود پیدا نکند و به حل مسائل آن نپردازد.
در آخر استاد با تاکید بر ضابطه مند بودن حل مسائل حکمرانی به گونه ای که منتهی به حجت شود، ظرفیت روش فعلی در استخراج احکام دینی را خوب ارزیابی کردن لکن ظرایفی وجود دارد که نیاز به اصلاح و تکمیل این روش را ضروری میکند.
جلسه سوم با حضور استاد مقیمی برگزار گردید. هدف استاد از این جلسه، نشان دادن ظرفیت فقه در پاسخ دهی به سوالات فقه تربیتی بود.ایشان با ارائه ساختاری از فقه تربیت پس از قواعد فقهی، عنوان عاملان تربیت را قرار میدهند.سپس عاملان تربیت تقسیم میشوند به عوامل انسانی و غیر انسانی و دسته اول به بالذات و تفویضی تقسیم میپذیرد که اولین عامل و مربی تربیت، پدر میباشد.
فقه تربیت به عنوان متکفل بررسی فقهی تعیین عاملان و مربیان،متربیان،شرایط هردو،وظایف تربیتی آنها،روش اعمال تربیت،تمهیدات تربیتی،ساحت های تربیتی و مبانی تربیتی، میخواهد بررسی کند که آیا پدر متکفل امر تربیت فرزند هست؟ و در فرض مثبت سعه و ضیق رفتار تربیت او و همچنین شرایط او برای تصدی امر تربیت چیست؟{نسبت دیگر عاملان تربیت – مخصوصا در فرض تعارض – با پدر چیست؟ کدام مقدم و محور است؟}
بنابراین بحث ولایت پدر مطرح میشود.ولایت یعنی سرپرستی،زمامداری،تصدی و تصرف در شئون غیر است.اصل ولایت پدر از مسلمات فقه است لکن برای تصدی امور تربیتی فرزند و تصرف در جان او این اندازه از ولایت کافی نمیباشد.نه تنها ولایت پدر در امور تربیتی باید اثبات شود که لازم است ولایت وسیع او در تمام ساحت های آموزشی و تربیتی( دینی، شناختی، جسمی، جنسی، عاطفی ….) ثابت گردد.برای اثبات این امر به علل گوناگونی تمسک میشود که دو علت کامل تر از دیگر ادله است.اول،سیره متشرعه در متصدی بودن پدر و اختیار تام او بر تربیت فرزند.دوم،وجود ۲۹ روایت نه، وجود ۲۹ دسته از روایات که برخی متعدد روایت دارند در زمینه های مختلف شئون فرزند که در همه آنها پدر را زمامدار او معرفی کرده است.یعنی در اکثر ساحت های تربیتی دلیل خاص شرعی بر ولایت پدر وجود داردکه کنار هم قرار دادن آنها ، از ولایت تام داشتن پدر بر همه ساحات و شئون فرزند حکایت میکند.
در انتها استاد اشاره ای به شرایط ولایت پدر کردند به اینکه هر پدری ولایت ندارد و داشتن عدالت و اسلام از جمله شرایط لازم است همچنین صدور هر فعلی از پدر جایز نیست و باید افعال او دارای مصلحت و یا فاقد مفسده باشد.
و الحمد لله رب العالمین

 

پیمایش به بالا